ما کار و دکان و پیشه را سوخته ایم
شعر و غزل و دوبیتی آموخته ایم
در عشق که او جان و دل و دیدۀ ماست
جان و دل و دیده هر سه را سوخته ایم . . .
.
.
.
اگر امشب هم از حوالی دلم گذشتی
آهسته رد شو
غم را با هزار بدبختی خوابانده ام . . .
.
.
.
خون می چکد از تیغ نگاهی که تو داری / فریاد از آن چشم سیاهی که تو داری
هرچند گلی نیست به خوش چشمی نرگس / در خواب ندیده است نگاهی که تو داری . . .
.
.
.
چشم مستی که تو داری به خدا زنجیر است
هر که پا بند تو شد ، تا به قیامت گیر است . . .
.
.
.
گاه این نازک دلم ، یاد رویت میکند / گاه با دیدار گل ، یاد بویت میکند
گاه با دلواپسی ، در کنار پنجره / از هزاران قاصدک پرس و جویت میکند . . .
.
.
.
کوچه علی چپ قشنگترین کوچه ی دنیاست
وقتی در حساسترین نقطه ی رابطه می پیچی به آن . . . !
.
.
.
چه بی تابانه می خواهمت ای که دوریت آزمون سخت زنده به گوری است . . .
.
.
.
ثانیه ها با گذشتن خود تنها یک چیز را به من می فهمانند
آن هم طولانی شدن غم ندیدنت . . .
.
.
.
به سلامتی اونایی که تو این هوای دو نفره با تنهاییشون قدم میزنن . . .